خمیرکننده، خمیری کننده، روان کننده، روانساز، ماده ژلاتینی، نرم کننده، نرم کننده، روان کننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روانکننده
روانساز، روانکننده، خمیریکننده
نقشه ثبتی، نقشه، تکه زمین
پاطاق
برگه، صفحه، صفحه زیر سری، لوحه، ورق، ورق فلز، صفحه فلزی، روکش (کردن)، ورقه
آزمایش باربری ورقی، آزمایش بارگذاری صفحهای
مرز صفحهای
تیر ساخته شده از تسمه، تیر مرکب، تیرورق، شاهتیر صفحهای
تیر مرکب با صفحه تختی
شیشه لوحی، شیشه لوحی، شیشه سنگ، شیشه تختهای
شاخص ترازیابی میر
زمین ساخت صفحهای
تکتونیک صفحهای
المان صفحهای خمشی
آزمایش بارگذاری صفحه، آزمایش بارگذاری صفحهای