سر ریز، سرازیر شدن، طغیان سیل، سرریز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سد سرریز، سدغرق شدنی، شادروان
قیف سرریز
لوله سرریز
بخش آبریز، سطح مقطع آبریز
شکاف سرریز
سدسرریز، سرریز لبریز
چشمه سرریز شونده
دیواره سرریز کننده
برآمدگی، تاق، پیشامده، پیشاویز، پیشآمدگی، طّره، رو آویز، روآویز، سرآویز، طره
یکسوگیردار، یک طرف گیردار
دال طرهای افقی یکسوگیردار
در بالا رو
پل هوایی عابر پیاده، روگذر عابر پیاده
جوش سربالا
داغ شدن، زیاد حرارت دادن