پر ازدحام، پرجمعیت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیشطراحی شده
سرریز
روی هم افتادگی
سیستم اضافه بار
دارای جمعیت بیشتر از اندازه
اضافه جمعیت
فشار بیش از حد
پرآرماتور، پرفولاد، فوق مسلح
تیر با فولاد زیاد
تجاوز کردن
کنترل کننده مکانیکی سرعت
ذخیره بالای سرریز
ارتعاش بیش از حد، لرزاندن بیش از اندازه
اضافه ولتاژ
فرا منطقهبندی