خرابی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چکشخوری، خاصیت چکشخوری، قابلیت چکشخوری، قابلیت فرمپذیری
چکش خوار، سازگار
چدن چکشخوار
چدن چکش خوار
پتک
ماده بد بو
مالتن
مرد فعال اجتماعی و جهانی
نفر ساعت
نیروی انسانی
کارگر-ساعت، نفر-ساعت
اطلاعات مدیریتی
مدیر عامل
اجباری، وابسته به، اجباری
شاهمیله، میله محور، نگهدارمرغک