ساحلی، کرانهای، کناره
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جریان ساحلی، حرکت ساحلی
برق دار، ناقل صدا
بازوی متحرک
گنجایش مفید
لبه زنده
بار رونده، بار زنده، بار متحرک، بار موثر، سربار
بار زنده
قسمت برقدار
بخار زنده
ذخیره مفید، گنجایش مفید
کاستن از بار زنده، کاستن سربار
خودبندی
منطقه زندگی
هال نشینمن
اتاق نشیمن، اتاقپذیرایی