عمل کننده خطی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
الگوی خطی
پلان خطی
پیشتنیدگی خطی
برنامهریزی خطی
مخزن خطی
شبکه پنجهای راهها، شبکه چنگالی راهها
مقیاس خطی
تغییر شکل نسبی خطی، تغییر فرم خطی، تغییر فرم طولی، تنجش خطی، کرنش خطی
ساختمان خطی
ترکیب خطی
مجموعه خطی
تبدیل خطی، جابجایی خطی
فرضیه خطی کننده
خطی، طولی
ارتجاعی خطی، به طور خطی ارتجاعی