معادله جابجایی مفصل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ماده درزبندی
سازگاری دوران در گره
ماله بند کشی، رنده بلند، بست
آببندی درز، بندکشی، پر کردن درزها، درزبندی، درزکشی
شمشه ملاط
هیئت یا کمیتهای متشکل از نمایندگان شماری از کمیتههای برنامهریزی برای برخورد با مقولههای مسائل برنامهریزی شهری
پوشتیر، تیر فرعی، تیر، تیرآهن، تیرچه، تیرفرعی، تیرک
تیرچه
کف تیرکدار
سر محور، محور، یاطاقان گرد
سرعت سفر
مدت زمان سفر
سفر به کار، سفر به محل کار
سفر بین خانه و محل کار
عاقلانه