نهر متناوب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لقمه منقطعی
جوش گوشهای منقطع
کوره تنورهای (چاهی – متناوب)
شمعک متناوب
آبراهه بیدوام، آبراهه منقطع، جریان غیر ثابت، چشمه متناوب
جوش منقطع
بطور متناوب
درهم آمیختن، درهم آمیزش
داخلی، درونی
میرایی داخلی
در داخلی
آبریز بسته
انرژی الاستیک داخلی
انرژی داخلی
فرسایش داخلی، فرسایش درومی، فرسایش درونی