آبزی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گیاه آبزی
علف هرزآبی
آباره، آبگذر
بخار آب
چینه آببند
آبخانه، آبخیز، آبده، سازند آبدار، سفره آب زیرزمینی، سفره آبدار، سفره آبده، قشرآبدار، لایه آبدار، لایه آبده
بسته سازند، زمین بیآب، سازند ناتراوا، سفره بیآب
کاشیکاری سبک اسلامی
نقوش اسلیمی
قابل کشت
پلیمر تقویت شده با الیاف آرامید
دلخواه، اختیاری
قوس، کمان
وزش قوس