ترد، خردشدنی، شکننده، قابل خرد شدن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سست دانه
سطح سست
اصطکاک، اصطکاکی، مالش
اصطکاک، سایش
زاویه اصطکاک، زاویه مالش
مانع اصطکاک
بلوک آرام کننده
ضریب اصطکاک
خستگی اصطکاکی
نیروی اصطکاک
افت اصطکاک
افت اصطکاک، تلفات اصطکاک
شمع اصطکاک، شمع اصطکاکی، شمع مالشی
شیب اصطکاکی