اتوبان، آزاد راه، شاهراه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آب قابل یخ زدن
منجمد شدن، یخ زدن
مقاومت در مقابل یخ زدن و آب شدن
یخبندان
انجماد، قابل انجماد، منجمدسازی، یخ بستن، یخ زدگی، انجماد، یخبندان، یخزدگی، یخزدن
یخبندان و ذوب یخ
ایندکس برودت، شاخص برودت، شاخص یخبندان
هسته یخزدگی
نقطه انجماد
عمق یخبندان، منطقه یخبندان
بار، باربری، حمل بار، کرایه
هواپیمای باربر، هواپیمای باری
ترافیک کالا
ترن باربر، ترن باری، قطار باربر، قطار باری
زهکش خشکه چینی، زهکش سنگریزهای