چین، چین خوردگی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چین خورده
دال پلیسه، دال پلیسهای، دال تاشده، صفحه چیندار، صفحه منکسر، ورق تا شده
دال پلیسهدار
پوشش با صفحه پلیسهای، پوشش با صفحه تا شده
پوسته چیندار سقف، پوسته موجدار سقف
تاشو، چینخوردگی
در آکادئونی، در فانوسی، درب آکاردئونی
برگ واری
فاصله بین وسایل نقلیه، فاصله میان خودروها
سیمان نسوز، سیمان فوندو
رنگ مناسب مواد غذایی
فوت
بالشتک یا زیرسری ستون
پل پیاده رو
پل عابر پیاده یا پل پیاده رو