تبخیر و تعریق
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمل گریزی
مسطح، هموار، همواری، یکدست کردن، یکنواخت کردن
اتکای یکنواخت
رویدادگرا
احتمالی
سرانجام
شاهد، گواه، مشاهده
واضح
آزاد شدن حرارت، بیرون شدن گرما
نگرش تاریخی تکاملی
دقیق، عین، مطلق
آزمایش خاک
حفاری، حفر کردن، خاکبرداری، کندن، گودبرداری کردن
کانال حفاری شده، ترانشه حفاری شده
تجهیزات گودبرداری