دیسک، صفحه، صفحه (شیر)، قرص
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیسک حفاری
غلتک صفحهای
جابجایی، جدایی
نامنظم کردن
تفاوت کلی
پراکندگی توسعه شهری
پاشنده، پراکننده
پاشندگی، پاشیدگی، پخش شدگی، پراکندگی
ضریب انتشار
شار انتشار
انتشارپذیری
جابجا شدن
تغییر مکان، تغییرجا، جابجا شدن، جابجا کردن، جابجایی
مسئله مرزی تغییر مکانی
سازگاری جابجایی