بدتر شدن، تخریب، خرابی، زوال، فرسودگی، فساد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاسد شدن سیمان
مضر
معینی
دترمینان
معین
تصمیم گرفتن
سیستم علت و معلولی، سیستم معین
بازدارنده
انفجار، انفجار ضربهای، انفجار ناگهانی، تراک، تراکه، تراکیدن، منفجر کردن
چاشنی، منفجر کننده
جاده انحرافی موقت، جاده انشعابی موقت، راه انحرافی، مسیر انحرافی موقت، مسیر انشعابی موقت
تابلوی مسیر انحرافی، تابلوی میسر انشعابی
کسر کردن، سلب کردن
زیان آور، مضر
سنگ آواری