دستگاه کنترل، کنترل کننده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنترلر (سیستم BMS)
شیر کنترل جریان کنترل جریان
تنش غالب
کنترل کننده ها
انتقال گرما (در مایع)، جابجایی، جابجایی ، فراز رفت، همرفت
وزش
ناحیه همرفت
فرازی
شتاب جابجایی
بارش جابجایی، بارش فرازی، بارندگی جابجایی
سهولت، کارایی، مناسب
شایسته، دلخواه، مناسب
قراردادی، متداول، مرسوم، مورد قبول عامه
متعارف
قیر عادی