همساز، همشیب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عنصر قابل انطباق
لایههای همشیب
ترسیم تطابقی، نگارش یک به یک
هماهنگی، همشیبی
تطبیق دادن
اختلاط
ازدحام، تراکم، تراکم ترافیک، شلوغی
تراکم، ازدحام، شلوغی
هزینه تراکم
تاخیر تراکم
شاخص تراکم
جوش سنگ، سنگ جوش، سنگ جوش دانه درشت، سنگ دج، سنگ شن، کنگلومرا
همنهشت
مقطع مخروطی
درهم آمیخته مخروطی، مخروطی، مزدوج