ناحیه محصور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فضای با حجم ناکافی
فضای کاملاً بسته
چاه آرتزین
سیستم جریان محصور
محصور شده با
پوش سنگ، سقف سفره محصور، لایه فشارزا
لایه فشارزا، لایه نفوذ ناپذیر در زمین
فشار محدود کننده، فشار محصور، فشار محصور کننده
لایه فشارزا
امکان برخورد، امکان تصادف، امکان تصادم
مطالعه امکان برخورد، مطالعه امکان تصادف، مطالعه امکان تصادم
برخوردگاه، بههمپیوستن، پیوندگاه، چندآب، دوآب، محل تلاقی
هماب
همکانون
مطابق بودن با