مخلوط کن نیرویی (اجباری)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
محاسبه
مرحله محاسباتی
برنامههای کامپیوتری
مدل شبیهسازی کامپیوتری
تقعر، مقعر
حالت مقعر داشتن
درزکور، نیمدرز
متمرکز کردن
غلیظ، متمرکز
نیروی متمرکز
بار خطی متمرکز
بار تک، بار متراکم، بار متمرکز، بار مجزا، تک بار
لنگر متمرکز
بار تک، بار موضعی، بار متراکم
تمرکز، غلظت