چسب، ماده چسباننده، مواد پیوندساز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نوار چسب
آب چسبیده
چسبندگی
آدیاباتیک، بدون انتقال، بی دررو
تونل دسترسی، تونل دستیابی، راهرو، گالری دستیابی
مجاور، نزدیک، همسایه
ملک همسایه
پیاده روی پیوسته
ماتریس همزاد
تنظیم کردن، مطابق کردن، میزان کردن
قابل تنظیم
سرریز قابل تنظیم
آچار فرانسه
تنظیم
تنظیم و تثبیت (سیستم BMS)