لرزه همراه با شناوری، لرزه-شناوری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لرزه نگار
ارتعاش سنج
اسباب ویکا
سوزن ویکا
میله ویکا
برعکس
معاون فرماندار
نزدیکی، مجاورت، همسایگی
ویدیو پروژکتور
قاب ویرندیل
دید، منظره، نما
مانع دید، مانع دیداری
تیر
حوضه مشاهده
خانه ییلاقی، ویلا، ویلا