بازوی بالادست، شاخه بالادست
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عمق نرمال بالادست
آشکوب بالایی
تسلیم بالایی
سطح کنترل بالادست
عضو عمودی
هره آجری روی دیوار
آشفتگی، واژگونه
گشتاور واژگون کننده
طبقه بالایی
طبقه بالا
تیر روزده، تیرروزده
بالا دست، بالا رود، سراب، فرازاب
میل سراب
فرش در بالا دست
نمای سراب