مفرغ (آلیاژ مس، قلع، روی)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنگ آمیزی شده
شیشه رنگی
کوچک
تخلیه گاه باطله، توک، خالی کردن، شیب دادن، منحرف کردن، نوک
کج شده
درهم سنگریز
بار واژگونی
باران سنج ثابت
تایر
تیتانیوم
ترخیص شدن
تحمل کردن
محافظت کردن
توبرموریت
پنجه