تخماق، خرد کننده، کوبنده، کوبه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تخماق، کوبه، کوبه پهن
شمشه کوبهای
غلتک پاچه مخروطی
سفت کردن حفرهها بعد از پرکردن، سفت کوبیدن
تخته کوبه
میل، میله کوبش، میله کوبیدن
غلتک پاچه بزی، غلتک فرورونده
غلتک پاچه بزی
محور تاندم، محور مرکب
بارمحوری زوج (دوتایی / دومحوری)
دوچرخه دونفره
دو ریپر پهلوی هم
غلتکهای فلزی دوچرخ ردیف، غلطک وزنى پشت سر هم
کامیون دو محوری
هلیکوپتر دو ملخه