آماسیدن، بالا آمدگی (در اثر سیلاب)
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آماس، آماس کردن، بادکردن، برآمدگی، تورم، ورم کردن
رس قابل تورم
منحنی تورم
ایندکس تورم
فشار آماس، فشار تورم، فشار در اثر ازدیاد حجم
خاک قابل تورم، خاک متورم
سنگ اماسی
استخر شنا
رنگ استخری
چرخش
پل با چرخش افقی، پل تابخور، پل گردان
شیر یکطرفه لولایی
درچرخان
دریچه گردان
لوله لولایی، لوله مفصلی