خمیر سیمان ابر روانساز شده
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ابر روانساز، روان کننده ممتاز، روانساز اعلا، فوق روان کننده
فوقروان کننده، روانکننده ممتاز، روانکننده قوی
اجتماع اثر، اجتماع اثر قوا، اجتماع آثار قوا، انطباق، بر نهش، به هم افزوده شدن، تطابق بر روی هم، تلفیق، جمع آثار، حاصل جمع آثار، رویهمگذاری
اصل اجتماع قوا، اصل تلفیق
مافوق سرعت صوت، مافوق صوت
هواپیمای مافوق سرعت صوت
رو ساخت، روسازه، روسازی، سازه روزمینی، سازه فوقانی
نظارت
مهندس ناظر
اضافی، کمکی
برآورد تکمیلی
عمق آزاد اضافی
مواد مکمل، مواد جایگزین (سیمان)
تابلوی انتظامی مکمل