نشست
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تهنشینی، فرونشست، فرونشستگی، نشست
کمک هزینه
خاک زیر سطحی، خاک زیری، خاک زیرین، زیر خاک
زهکشی زیر زمینی
آبیاری زیر زمینی
لوله زهکشی
آب زیر زمینی، آب زیرخاک
زیر سرعت صوت، زیر صوتی، مادون صوت
جسم، ماده
اساسی، قابل توجه
اساساً، در اساس
پشت برق
روش جایگزینی عضو
جانشینی
تانسور جایگزینی