تشکیل طبقه، چینهبندی، چینهنگاری، طبقهبندی، لایهبندی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لایه لایه
خاک مطبق
توالی چینه شناسی، توالی چینهها
چینه شناسی
چینه، طبقه، قشر، لایه
کاه، کاه، پوشال
مقوای ضخیم
خط پخش جریان، خط رگه
آبراهه، جاری شدن، جریان، جریان آب، جریان یافتن، جویبار، روانه، رود، رودخانه، سیلاب، نهر
اندازهگیری آبراهه
بستر آبراهه
آسه آبراهه، محور رودخانه
تابع جریان
اندازهگیری رودخانه
درجه آبراهه، درجه جویبار