دستگاه انفجار، ماشین انفجار
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حفر تونل به روش سنتی یا آتشباری
باروت
حفرههای اب دادگی
شیر اطمینان، شیر چکاننده
چاه تخلیه، چاه تعدیل
آب انداختن، بالازدگی قیر به سطح، تراوش قیر، روان شدن، روزدن قیر، شیره دهی، عرق کردن بتن
آب انداختن، رو زدن آب، آبآوری
ظرفیت آب انداختن
گردرنگبری
آهنگ آب انداختن، روند آب انداختن
آهنگ (نرخ) آب انداختن
عیب جزیی، لکه
بهمزدن، ترکیب کردن، مخلوط کردن
ترکیب شدن با
مخلوط شده