زمان گیرش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استقرار
تهنشین شدن، کم کم پایین رفتن، ماندن
فاضلاب تهنشین شده
آباد
تهنشینی، سازش، مسکن، زیستگاه، نشست
نشست
تحلیل نشست
پیشبینی نشست
درزنشست
اندازهگیری نشست
مشاهده نشست
نشست پیگاه
ورقه اندازهگیری نشست
نسبت نشست
گودی نشست