حسگر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ورودی مجزا
خروجی مجزا
سرریز جداگانه
دوچرخه روی مجزا، مسیر دوچرخه مجزا
انفصال، جداسازی، جداشدگی، جدایی، طبله
نقطه تفکیک
جدا کننده، سپراتور
پلشت، متعفن
انباره فاضلاب، مخزن پلشتی، مخزن فاضلاب، مخزن گندزدایی
رشته، زنجیر
توالی چینه شناسی، توالی چینهها
گام توالی