حرفه، شغل
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پروفیل، مقطع طولی، نیمرخ
نیمرخ، مقطع
مقاومت ناشی از شکل جسم
نیمرخ ایستابی
تصویر نیمرخ
نیمرخ سنج
سود، منفعت
نیاز آبی سودمند
فرایخچالی
برنامه
برنامهریزی، برنامهسازی، برنامهنویسی، تنظیم برنامه
پرداخت پیشرفت کار
دورهای، به تدریج
ترک پیشرونده، خرابی پیشرونده، گسیختگی پیشرونده، گسیختگی تدریجی
گسیختگی زنجیرهای، گسیختگی پیشرونده